یه خواهرزاده دارم 3سالشه کلمه سورپرایز روانقدقشنگ تلفظ میکنه اونوقت منم که 22سالمه قبل ازگفتنش بایدچندبارتوذهنم حلاجی کنم تاسوتی ندم.دهه هشتادیه دیگه!
تو خانواده ما چون همه از آوردن اسم مو سر غذا بدشون میاد چند تا اسم گذاشتند روش از قبیل ریسمان الهی و سیروس!!!!
ولی از اونجا که من همیشه تابوشکن هستم و محدود به هیچ قائده و قانونی نیستم مستقیما اسم مو رو مستقیما سر غذا میارمD:
تازه بعضی وقتا هم الکی اسم مو رو سر غذا میارم تا بتونم آمادگی مانورشون رو مشاهده کنمD:
ینی یه همچین آدمی هستم منD:
بابام از دستشويي اومده بيرون دستشو تا ارنج مي كنه تو شيشه سس و ميريزه تو ظرفه سالادا و مي گه: غذا بيرون غير بهداشتيه. خو بابا بگو غذا بيرون گرونه. كدوم رستوران با دست دستشويي رفته سس درست ميكنن؟ (الان فهميدين ما علاوه بر شام سالاد هم ميخوريم)
سره میزه صبحونه ( الان فهمیدین ما حتی صبحونمونم رو میز می خوریم) به مامانم می گم تخم مرغ واسم چرا نزاشتی ؟ :/ می گه تو شورشو دیگه در اووردی اصلا همین امروز می ریم تو رو پس میدیم.
الانم دارم از تو پرورشگاهی که پیدام کردن مطلب می زارم واستون. ( اینجا دیگه غذا رو میز نمی دن بهمون)
بابام زنگ زده بم میگه سلام خوبی؟
منم اومدم ی کم لوس کنم مثلا خودمو گفتم نه...
گفت میپرسم ببینم دامپزشکیه خوب کجا هست ک ببرمت
خو دچار ضعف شخصیتی شدم پدر من...
برم معتاد شم خوبه...؟
نکنین این کارارو دیگه...
خــونه مادربزرگم بــــــودم
با پســـــر عمه ام داشتیم فوتبال بازی میکردیم (peseمعروف :دی)
ساعــــــت۶ صبح شده بود
عــموم اومــــــد بره دسشویی گیجه خواب بودااااا
ایستاد دمــــه در شـــــــرو کرد به در زدن.
منـــــــم از روی شیطنت گفتم إحـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ))))
بازم در زد بازم گفتم : إحــــــــــــم.
بیچاره دیگه رفت خوابید.
فک کرد کســـــــــی داخله
من و پسر عمم =)))))) یکی باید مارو جم میکرد از رو زمین)))
عموووم:|
دیروز سر کلاس بودم بعد صندلیاش از اینایی که 5 تا یه سرست اینا رو با پیج بستن به زمین این میز من اول بود شل بود فقدم من نشسته بودم اونجا استاده هی میومد میشست رو میز تکون میداد دستم خط میافتاد بعد بهش گفتم استاد نکنید دستم خط میافته گفت باشه بهده 5 مین بهم نیگا کرد اومد نشست رو میز شدوع کرد به تکون دادن همچنان زل زده بود به چشام
من :|
استاد :(((
دانشجوا :(((((((((((((((((((((
دانشگاه آزاد شاهرود :OO
رفتم تهران سوار ماشین بابام شدهنور را نیافتاده بودم ماشین خراب شد بابام میگه خیلی دستت نحسه تا 5 مین پیش سالم بودا بهد از مامانم میپرسم میگه 1 ماه خرابه کلا میخواد سر من خالی کنه من :| بابام :->
نظرات شما عزیزان:
ÇãÊíÇÒ : | äÊíÌå : |
Çíä äÙÑ ÊæÓØ [Comment_Author] ÏÑ ÊÇÑíÎ [Comment_Date] æ [Comment_Time] ÏÞíÞå ÇÑÓÇá ÔÏå ÇÓÊ | |||
[Comment_Gavator] |
[Comment_Content] |